مناجات اميرالمومنين(منتظران ظهور)
حقانيت و اثبات اميرالمومنين و دعا براي فرج امام زمان

 سلام دوستان این مطالب رو به مناسبت پخش (سریال جلال الدین)از صدا وسیما گذاشتم قضاوت با خود شما

موضع علامه جعفری درباره مولوی:

به مولـوی اعتـراض می کند و چنین می گـوید:<1>

اما در ضمن، این حقیقت را هم نباید فراموش کنیم که گریه و ناله بر حسین(علیه‌السلام) جنبه‌ی عاطفی و معمولی ندارد که مورد تحقیر مافوق عاطفه و احساسات قرار بگیرد، زیرا روشن است که خاک تیره‌ی گور، آن هم با گذشت سیزده قرن و اندی، عاطفه طبیعی و گریه‌هایی را که از احساسات طبیعی فوران می‌کند، خاموش می‌کند ، چنان که در مرگ پدران و فرزندان خود می‌بینیم. بلکه این گریه‌ایست به حال حق و عدالت، که دستخوش هوای نفس یزید نابکار و پیروانش گشته است. بگذارید دفاع انسان‌ها از حق و عدالت در صورت اشک تحول‌آور از اعماق جانشان برآید، تا آشکار شود که حق و عدالت از اعماق جان‌ها سرچشمه می‌گیرد. نه از رسوم و قراردادهای اعتباری و صوری و زودگذر. خود جلال الدین می‌گوید:
تا نگرید ابــر کی خنــدد چمــن*****تـا نگریـد طفل، کـی نوشــد لبن

طفـل یک روزه، همی داند طریـق*****کـه بگریـم، تـا رسد دایـه شفیـق

تـو نمی‌دانـی، که دایه‌ی دایــگان*****کـم دهد بی گریه، شیرت رایـگان

گریـه‌ی ابـر است و سـوز آفتـاب*****استـن دنیـا، همین دو رشتـه تـاب

اگر گذشتن و انقراض حادثه‌ی کربلا، بتواند دلیلی به عدم لزوم یاد بود آن داستان باشد، حتی جلال الدین هم نمی‌تواند بگوید: تنها به حال خود گریه کنید، زیرا چنان که داستان خونین کربلا گذشته و به سلسله‌ی ابدیت پیوسته است. هم چنین تبهکاری‌ها و گنهکاری‌های ما نیز به حکم:
هر نفس، نو می‌شـود دنیـا و مـــا*****بـی‌خبـر، از نـو شـدن انـدر بقــا

عمر همچونِ جوی نـو، نو می‌رسد*****مستمــری مـی‌نمایـد در جســد

گذشته و به پشت پرده طبیعت خزیده است، دیگر جایی برای گریه نمی‌ماند.
اگر بگویید: گریه توأم با توبه و بازگشت، کثیفی‌ها و لجن‌های روح را شستشو می‌دهد، می‌گوییم: گریه بر داستان نینوا نیز کثافت‌ها و لجن‌هایی را که به روی انسان و انسانیت با دست تبهکاران کشیده می‌شود، شستشو می‌کند و می‌گوید: روی انسان را پاک نگه بدارید.
ریزش قطرات خون و افتادن سرها و دست‌ها و پاها و دوخته شدن چشمان حق بین را، با تیرها به دست کسانی که کوچک‌ترین دلیل برای بزرگ‌ترین جنایتی که می‌کنند، در دست ندارند می‌بینند، می‌گریند و آه سوزان از سینه بر می‌آورند.
مگر این جریان انسان و انسانیت‌کش را می‌توان بدون تأثر عمیق، که گریه و ناله نشان کوچک و نارسایی از آن تاثیر است، دید و یا شنید ـ که در جامعه بشری، حالتی می‌تواند بروز کند که گروهی بایستند و با فریاد بلند داد بزنند که ما چه کرده‌ایم برای چه ما را می‌کشید؟ و چرا در کشتن ما همه‌ی اصول انسانی را زیر پا می‌گذارید؟ و آن جامعه نتواند برای جنایتی که مرتکب می‌شود، دلایل مورد جنایت را رد کند و برای کار خود دلیلی اگر چه ظاهری فریبنده‌ای داشته باشد، نتواند بیان کند!
آیا برای بر حذر داشتن انسان‌ها از امکان بروز چنین حالتی بی‌نهایت شرم‌آور نباید متاثر گشت؟ این تأثر و گریه یک حالت بازتابی منفی نبوده بلکه سازنده و نیرو بخش حیات انسان‌ها است.»<2>

<1>. مثنوی مولوی، دفتر ششم، قسمت اول، ج13، تفسیر و نقد و تحلیل علامه محمد تقی جعفری.
<2>. تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی، ج13، ص289 به بعد (با تخلیص)

موضع آیت الله العظمی حاج شیخ حسن صافی اصفهانی درباره ی مولوی:

مولوی منحرف است و معتقد به امامت نوعی است او درباره ی مرشد یا ولیّ می گوید
پس به هر دوری ولیّی قائم است ***** تا قیامت آزمایش دائم است
پس امام حیّ قائم آن ولّی است*****خواه از نسل عمر خواه از علی است
مهدی و هادی وی است ای راه جو ***** هم نهان و هم نشسته پیش رو

موضع علامه خوئی درباره ی مولوی:

در شرح نهج البلاغه 6/225 می‌گوید:
از احمد غزالی و محی الدین و عبدالرزاق کاشانی و عبدالله شبستری نقل کرده که اینها معتقدند که: شیطان سلطان العارفین است و اخلاص و توحیدی که داشت باعث شد که برای غیر خدا سجده نکند.

 

موضع آیت الله العظمی سید عزالدین زنجانی درباره­ ی مولوی:

در اينكه ايشان > مولوی< اعتقاد به اهل بيت عليهم السّلام ندارند و مطالبي بسيار بسيار بد و زننده دارند،حرفی نيست.
مشرب ايشان، سنی است و عايشه را كه در مقابل حجت عصر اميرالمؤمنين علیه السلام لشگركشی كرد و جنگ جمل را به راه انداخت و دشمن مولای متقيان بود، را خاتون پاک معرفی می­كند.
بدبختي مولـوي اين است كه ابوطالب علیه السلام را مشرک می­داند. بدبخت بيچاره مي­گويد كه ابوطالب علیه السلام در جهنم، كفش آهني از آتش دارد. در حالی­که حضرت ابوطالب علیه السلام معصومند؛ كما اينكه در زيارت ششم اميرالمؤمنين علیه السلام می­خوانيم : « اَشهَدُ اَنَّكَ طُهرٌ طاهرٌ مُطَهَّرٌ مِن طُهرٍ طاهِرٍ مُطَهَّرٍ» . بلكه اين عبارت به نظر من بالاتر از عصمت را می­رساند.
حضرت ابوطالب علیه السلام چه خدماتی كه به رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم نكردند تا مادامی كه زنده بودند كسی جرأت جسارت به رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم را نداشت.
اما در اينكه مولوی معلومات زياد داشته حرفی نيست و منافات ندارد كه مولوی عليرغم عقائد نادرستش، حرف­های خوبی هم داشته باشد، حرف­هايی كه عالم پسند باشد.
اگر ما حرف­هـای خوب او را انكـار كنيم بـه او صدمه نمی­خورد، به مـا صدمه می­خورد چون اين حرف­ها در تمام دنيا روشن است و جای انكار ندارد و اشكالی در گفتن حرف­های خوبش نيست، چنانچه در روايات هم آمده است.
> سپس معظم­ له به حالت شوخی فرمودند: < مولوی حرف­های خوبی دارد، كما اينكه چرچيل هم حرف­های بسيار خوبی داشت و لابد بوش هم حرف­های خوبی دارد.

 

موضع حجت الاسلام سید محمد باقر شفتی درباره ی مولوی:

سؤال: خواندن كتب صوفيّه از قبيل مثنوى و غيره چه صورت دارد، حرام است يا نه؟
جواب: خواندن اين كتب در حقّ كسى كه خواهد مطلع شود بر صحّت و سقم آن و ايمن باشد از ضلالت، عيب ندارد ولكن اعتماد به آن كتب در مسائل فروع بی‌معنى است و هم‌چنين در مسائل اصول، مجملاً اعتماد به آن كتب در تحصيل مكلّف به قطعاً جايز نيست<1>.
استاد مطهری و علامه ملاّمحمد طاهر قمی، مولوی را سنّی اشعری مذهب، صوفی، جزء فرقه‌ی حلاجیّه و معتقد به وحدت وجود دانسته‌اند.<2>
همچنین استاد مطهری و مرحوم مدرس تبریزی معتقدند که نسب او به ابوبکر بن ابی قحافه می‌رسد.<3>


<1> . رساله سؤال و جواب: صفحه 869 نسخه خطّى / خاتمة في المتفرقات.
<2>. آشنایی با علوم اسلامی استاد مطهری، ج2 «عرفان»، ص50، تحفة الاخیار، علامه ملا محمد طاهر قمی، ص130.موضع آیت الله العظمی سیدمحمد باقر شیرازی درباره­ی مولوی

بسیار جای تاثر و تاسف است افرادی که مورد انزجار اکثر بزرگان دین بلکه به نظر بسیاری از آنان محکوم به کفر می باشند مانند بایزید بسطامی، منصور حلاج، مولوی و ابن عربی وامثال آنها اگر چه در بعضی ازکلمات و نوشته های آنان مطالب حقی صادر شده باشد لکن وقتی که اکثر مطالب آنها بر خلاف موازین اسلام بلکه تمام ادیان آسمانی می باشد به چه میزان برای آنان همایش و کنگره گرفته می شود آن هم در وضعیت بسیار حساس کنونی کشور ، انجام این مراسم علاوه بر آنکه از هرجهت محکوم و مخالف با قانون و اساس مذهب جعفری هست موجب نکبت و مزید بر مشکلات و اختلاف طبقات می گردد
از خداوند تبارک و تعالی خواستارم این مملکت که تنها مملکت روی کره زمین به نام مبارک ائمه علیهم السلام است و در طول هزار و اندی سال با شهادت و فداکاری های ائمه طاهرین علیهم السلام و بسیاری از بزرگان دین و ملت رشید ایران با ایمان صاف و خالی از خرافات به دست ما رسیده ، مشوب به این ضایعات نشود و زحمات بزرگان دین از بین نرود.

<3>. آشنایی با علوم اسلامی، ج2 «در معرفی مولوی» ص123، ریحانة الادب، مرحوم مدرس تبریزی، ج6، ص30.

موضع آیت الله العظمی وحید خراسانی درباره ی مولوی:

عرفان پیش من است، همه ی مولوی را می خواهید پیش من است، هر جا را می خواهید برایت می گویم، فلسفه را بخواهید از اول اسفار تا آخر، از هر جا بگی، از اول مفهوم وجود تا آخر مباحث طبیعیات برایت می گویم، اما همه اش کشک است. هر چه هست در قرآن و روایات است.وزمانیکه خبراین کلام حضرت آیت الله وحید به آیت الله صافی گلپایگانی میرسد ایشان به مزاح می فرمایند به کشک توهین شده

محی الدین، بایزید، حلاج و مولوی از دیدگاه آیت الله العظمی صافی گلپایگانی در کتاب معارف دین :

نظر خود را در مورد کسانی که به اصطلاح در زمره ی عرفا از آنها یاد شده (صوفیانی چون: محی الدین عربی، بایزد بسطامی، حسین بن منصور حلاّج و جلال الدّین محمد بلخی مولوی)به صورت مبسوط و مکفی بیان فرمایید.
جواب: با تقدیر از توجه و آگاهی شما. همانطور که مرقوم داشته اید این افراد ـ که به اصطلاح، عارف نامیده می شوند ـ اکثراً دارای انحرافات فکری و عقیدتی و روشهای خرافی می باشند و سخنانی دارند که با نصوص قرآن مجید و احادیث شریفه مخالفت دارد.
این افرادی را که نام برده اید طریقه ی متشرّعه و ملتزمین به احکام و آداب شریعت را نداشتم

 
اگر هم برخی، آنها را از عقاید فاسده تبرئه نمایند، برای شخص مسلمان، آراء و عقایدشان حجت نیست.
قدر مسلّم این که این افراد و آرائشان در طول چهارده قرن در محیط مذهب و تشیّع هیچ گاه مرجع و ملجأ نبوده است.

در همه ی ادوار و اعصار، رهبران عقیدتی شیعه، افرادی مثل: ابن بابویه ـ پدر صدوق ـ ، صدوق، شیخ مفیدها، شیخ طوسی ها، علاّمه حلی ها و مجلسی ها و صدها و هزارها عالم دیگر از این قبیل بوده اند که در ارایه ی مرزهای بین کفر و اسلام همواره کلامشان قطعی و قاطع بوده است. اکنون هم راه و صراط مستقیم، همان راه آنها است.

 

 

اظهار نظر برخي از مـراجع تقليد و بزرگان درباره مـولوي

موضع آیت الله العظمی صافی گلپایگانی

براساس گزارش­های انتشار یافته در سایت رسمی حوزه علمیه­ی قم، آیت الله صافی گلپایگانی دو روز قبل در دیدار شورای علمی کنگره علامه بلاغی، از « ترویج بدعت­ها و ملاهی و مناهی در قالب کنگره­ی مـولـوی شناسی» به شدت انتقاد کرده­است.
آیت الله العظمی صافی گفته­است: « همان اندازه که برگزاری کنگره­هایی مثل علامه بلاغی برای اسلام و جامعه اسلامی مفید است، برگزاری کنگره­هایی مثل مولوی تأسف­بار است. »
وی برگزاری کنگره مولوی شناسی در تهران را که طی روزهای ششم و هفتم آبان ماه با حضور مقامات کشوری و همچنین محققانی از ۲۵ کشور جهان برگزار شد، موجب «ترویج بدعت­ها و ملاهی و مناهی» معرفی کرده و گفته است « برای مطرح شدن بعضی سخنان در این کنگره باید از امام عصر خجالت کشید. »
آیت الله العظمی صافی که اظهارات وی در سایت رسمی خود ایشان نیز انتشار یافته، دولت محمود احمدی نژاد، رییس جمهوری ایران، را به خاطر تخصیص بودجه به برگزاری کنگره مولوی شناسی مورد سرزنش قرار داد و گفت: « پول­های زیادی برای ترویج این برنامه مضر خرج کرده­اند، و از مطالب بدعت­آمیز تا برنامه­ی رقص و سماع در این برنامه بوده است. »
وی در عین حال گفت: « به همان میزان که از خدمات ارزشمند دولت حمایت و تشکر می­کنیم، برگزاری کنگره مولوی را نیز محکوم می نمائیم. »

 

**************

 

این بیت شعر ازمولوی ملعون را برای آن دسته از افرادی می نویسم که وقتی ازمولوی صحبت به میان می آید فقط این مصرع را ملاک قرارمیدهند که از علی آموز اخلاص عمل

کــور کــورانـه مـرو در کربــلا

تا نیافتی چون حسین اندر بلا

برمولوی وافکار مولوی لعنت

 


صفحه قبل 1 صفحه بعد

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان مناجات اميرالمومنين(م نتظران ظهور) و آدرس monajat1385.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان